بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

بهار زندگي من

خاطرات بارداري١

تو يادت نمياد... روزايي بود كه مامان بدون ترس از چاق شدن دولُپي شيريني خامه ايي ميخورد تا پروانه كوچولويي تو وجودش بال بزنه
3 تير 1392

رشد كن عزيزم

وصف نشدنى اند لحظه هايى كه عاشقانه در آغوشت ميكشم و تو شادمانه از وجودم تغذيه ميكنى، شاپرك مادر
3 تير 1392

عکس

به جز خودت عكسهات رو هم روزي هزار بار ميبوسم عسلم اینجا بهارم آماده شده بره تولد دختر عموش   ...
29 ارديبهشت 1392

شروع

من مادر يك دختر زيباي٢٦روزه هستم، دختري كه بهار زندگي من و همسرم است، معجزه زندگي ماست، عطرخوش اين روزهاي ماست، ميوه بهشتي ماست... گاهي دلتنگ ميشم از روزهاي خوش و شيرين بارداري كه آمدندو رفتند و ثبت نشدند!!! ولي سعي ميكنم تا آنجا كه يادم است بنويسمشان، براي وقتي كه دلم براي اين روزهايم تنگ شد
11 ارديبهشت 1392

تولد یک ماهگی

يك ماهگيت مبارك بهارم . ديروز كلى ذوق كردم وقتى براي اولين بار گفتي آغون، با باباجون كلي جيغ و دست و هورا كشيديم برات، شما هم انگار فهميده باشي ما چقدر خوشحال شديم ديگه آغون نگفتي وروجك من ، ماماني خييييييييلي دوستت دارم، تو معجزه زندگي منى دخترم، يادت باشه كه من و باباجوني هميشه كنار و پشتيبانتيم عزيز دلم                                                      عکس یک روزگی      ...
11 ارديبهشت 1392

روز مادر

دختر گلم، سیب سرخم، عطر یاسم، فرشته آسمانی ام، به خاطر این حس قشنگی که بهم دادی ازت ممنونم. من با تو مادر شدم زیبایم (به امید روزی که خودت هم این حس قشنگ رو بچشی ). دوستت دارم.
11 ارديبهشت 1392